درود به همه دوستان مهربان
همه پیامهای پر مهرتون را گرفتم، نمیدانستم این همه خواننده دارم!!
"رمزی نمینویسم"، زنده باد آزادی قلم!
هم اکنون در اتاقی سرد هتلی نشسته ام با پتویی دور خود پیچیده و صدای هرهر هیتری در هوا پخش شده همراه با نوای جیرجیرکی که نمیدانم در این شب سرد زمستانی کجا هست! هتل انگار لای برگه های تاریخ جا مانده بوده است! از اینجا برگردم سر تا پا را باید بشورم.
رغبت نمیکنم چای درست کنم و بخورم پس میلرزم.
پست روزهای پیشین را هم مینویسم تا به امروز.
من کلی ناراحت شدم دیدم رمزی کرده بودی. الان همینجوری اومدم چک کنم خوشحال شدم :) اگه رمزی هم میکنی، من یادت نره :) اصلن نوشته ها و روزات ی آرامشی داره آدم خوشش میاد :)
لحظه هات پر از آرامش و خوشی و خنده
رها جان خواستم رمزی کنم ولی دیدم مگر چه چیزی مینویسم حالاااا. سپاس از پیامهای پرمهرت❤️
شما هم روز و روزگارت پر از آرامش