شب یلدا خجسته


 وقتی کارمان تمام شدبا همکارها شام رفتیم بیرون,.
یک کارت پیداکردم که باید پست کنم به کمپانی تا برسد به دست صاحبش. امروز برای ناهار یک موز خوردم و کمی میوه, ۳ لیوان بزرگ چای سبز! به جاش برای شام از نان و کره آغاز کردم و سب زمینی تنوری شاید هم سرخ کرده که هر آنچه بود بسیار دلپذیر بود با  توپکهای پنیر و کدو حلوایی و در آخر شام ماهی سلمون سفارش دادم. برای دسر هم من چای بابونه گرفتم و با همکارم پودینگ خرما خوردیم شریکی که نصفش ماند. خندیدم از دست مسخره بازیهای همکارها و هدیه ها را رد و بدل کردیم .یکی از همکارها رارسآندم دم ایستگاه و با انرژی بازگشتم خانه. توی راه با مادرم حرف زدم و با خوبی!
ترافیک نبود و رسیدم. ایشان خانه بود. رسیدم دوش گرفتم و لباسی را که عزیزی برایم خریده بود چندی قبل و نپوشیده بودم اصلا پوشیدم و موهام را بالای سرم بستم و عکس از خودم گرفتم و فرستادم برای مادرم.
ایشان شام برای خودش از سوپش گرم کرد و با سالاد الویه خورد

 یک شمع روشن کردم و یک کاسه انار خوردم و دیوان حافظ گشودم که این آمد
ای همه یاد تو مطبوع همه جای تو خوش
دلم از عشوه شیرین شکر خای تو خوش

من دریافتم که همه چیز خوش است به مهربانی بی پایان خدا.
طی کشیدم, ماشین را خالی کردم , آهنگ چارتار گوش دادم به ایراد گرفتنهای ایشان گوش دادم و از آن یکی گوش دادم بیرون.
مسواک زدم و الان میروم میخوابم.
پ.ن شب یلدا خجسته, آفریدگار زیبایی ها نگهدار دلهای پاکتان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد