بهترین ها در راهند


به به تعطیل شدیم.
امروز از خانه کار کردم. صبح بلند شدم آب را چای گذاشتم و گاز و یخچال را تمیز کردم. ماشین را خالی کرد و دوباره خالی روشن کردم که با محلول مخصوصش تمییز بشود. صبحانه را آماده کردم و منتظر ایشان فس فسو شدم. وقتی که تمام شد رفت بیرون و من تا ۸.۳۰ یک قسمت کوچک خانه را جارو کردم و رفتم حمام.
ساعت ۹.۱ کآرم را آغاز کردم و در میان کارم بقیه خانه را جارو کردم و ۳سری ماشین را روشن کردم و لباسهای خشک شده را دسته بندی کردم و جا دادم در کشوها.
امروز با دوستی پس از مدتها حرف زدم. برای ناهار برنج دم کردم با قیمه دیشب برای ایشان و خودم هم نان و پنیر و هندوانه خوردم.
پس از آن خوابیدم ۲۰ دقیقه و نشستم به کار کردن تا ساعت تقریبا ۶. یک چای برای عصر و میوه گذاشتم. خانه را طی کشیدم.ایشان لباسهای خشک شده را تا کرد و جمع کرد, زباله ها را ایشان جمع کرد و رفتیم برای پیاده روی. از گرمای هوا کم شده بود و نسیم خنکی میوزید. به مرغابی های دریاچه غذا دادیم و برگشتیم.صندوق نامه را چک کردم و کارت تبریک داشتیم از دوستان.
گلهای حیاط را ایشان آب داد و من هم ورودی را تمیز کردم.الان خانه دارم دسته گل! انگار خودم بهتر تمیز میکنم تا دیگران.
برای شام چیزی نپختم و با وجود گرسنگی کمی میوه خوردم. ایشان پیشنهاد شام از بیرون داد که اول گفتم باشه. پشیمان شدم و گفتم نه.
خوآب آلوده هستم. فردا روز بسیار خوبیست میداندم. اینجا همه جشن گرفتند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد