مذهبیون میدرند

سه شنبه میتینگ کاری دآریم باچند تا ارگان دولتی بزرگ و مهم در تصمیمات کشوری. به همین سبب من بیشتر میخوابم. کمر درد دارم.

زود دوش میگیرم و آماده میشوم. به خوبی و خوشی به پایان میرسد. پیاده روی میروم و تصمیم دارم بعد از ظهر کار کنم که خوب تلفنها اجازه نمیدهد. 

حوصله حرف زدن ندارم گاهی, توضیح دادن و تعریف کردن؛ آنهم حرفهای تکراری. 

با مادرم حرف میزنم و خواهرجانانم. توی گروه مجازی  بین مذهبیون و لا مذهبیون جدل داریم و از آنجا که برخی مذهبیون نماینده خدا روی زمینند پس حق دارند هر حرفی میخواهند بزنند و شستشو راه میاندازند. چند نفری گروه را ترک میکنند و بقیه هم پشت سر مشغولند. یکی که از همه شاکی تر بود گفت "تو باید هم اینطور فکر کنی چون سودت  از همین راه تامین میشه" . این مذهبیون ما در پی انقلاب ۵۷ اینچنین شدند, الان هم نسبت به چند سال پیش شل شدند ولی می گویند شما به روی ما نیارین, شما نگید اعتقادات ما نم کشیده و پی خوردن و بردن بیشتریم. اینها مهم نیست, مهم نمایش ماست, ببینید روزه میگیریم, نماز میخوانیم. فیلم از قران خواندنمان میگیریم براتون. 

آدمهای ریاکار آبروی آدمهای درست را میبرند. خدا کمکشون کنه! حالا باید ترسید  از آدمی که جای مهر روی پیشانیشه! 

برای شام لوبیا پلو درست میکنم که خیلی زیاد شد! از ساعت ۶ کار میکنم تا وقت شام و بعد از شام هم تا ساعت ۱۱. 

لوبیا پلو به قدری زیاد شد یک قابلمه برای فردا شب هم داریم و چه خوب! 

ایشان زود میخوابد و من هم کمی بیدار میمانم  تا از سکوت شب لذت ببرم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد