چهارشنبه

چهارشنبه باید روز خوبی باشد. چون یکجوری میان هفته است, کمی رفته و کمی مانده. 

صبح آب پرتقال تازه میگیرم برای خودم که صبحانه به شمار میاد, دوش میگیرم و پیاده روی میروم. 

! چند روز است از خانه بیرون نرفتم. کاری هم ندارم, خریدی هم ندارم ولی میروم ظهر بیرون. برای ایشان خرید میکنم. برای خودم گل میخرم, ناهار آبمیوه میخورم. 

کمر درد دارم, مسکن میخورم, زیاد راه میروم و زیاد خرید میکنم. ابروهایم پر شده و ریشه موهایم رنگ میخواهد اما حس رفتن پیش آرایشگر نیست. ۴ ماهه فکر میکنم هایلایت کنم یا نه, همین قهوه ای خوب است یا نه. زیاد موی سفید ندارم و هر کس میبیند میگوید حتما خوب زندگی کردی, چرا که نه. عالی زندگی کرده ام به یاری خداوند. 

به همکآرم  گفتم من سه روز در هفته کار میکنم. هفته آینده یک روز کاری طولانی دارم. 

راستی کمپانی قبلی تسویه حساب کرد. شانس آوردند چون میخواستم شکایت کنم. درست پس از ۱سال و چهار ماه! 

دوستی پیام گذاشته که یک شب شام برویم بیرون. پرنده ها را دان دادم. 


با حیوانات مهربان باشیم, آنها آدمیان دیگرند صاحب سیاره ما.

 با دنیا مهربان باشید تا صاحب دنیا با شما مهربان باشد. 

 دنبال ثواب نباشید, نیکی کنید برای نیک ماندن. 

خدایا چه کنم که بخشیده شوم.

چه کنم که نیکی کرده باشم. 

خدآیا  کمک کن که کمک باشم. 





 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد