با خودت مهربان باش


امروز صبح ۹.۳۰ بلند شدم. هلیم را گذاشتم گرم بشه, چای هم دم کردم. کارهام را با آرامش انجام دادم. خانه را که دیروز تمیز کرده بودم و خرید هم رفته بودم بنا براین امروز برای خودم بودم. صدای فر-یدون فر-خزاد پس زمینه بود که با هیجان آواز میخواند. ساعت ۱۰.۳۰  بود که صبحانه جمع شد و ایشان پیشنهاد کرد نهار از بیرون بگیریم. اگر چند سال پیش بود میگفتم نه بابا کاری که ندارم درست میکنم ولی حالا نه. ایشان رفت بدوه و من موهام را روغن زدم, آب پرتقال گرفتم و برای پرندهها چندسری دانه ریختم. 


قمریها آفتاب گرفته بودند روی سنگها. آفتاب خودش راتا میانه خانه کشیده بود, کوسن بزرگی را روی زمین گذاشتم و در آفتاب نشستم. 

یک موزیک آرام گذاشتم و صورتم را ماساژ دادم. دستهایم را, دستهایی که چندین سال است همراهم هستند, دستهایی که گاهی ناتوان و لرزان شدند اما باز هم کمک  کردند. دستهام را میبوسم ازینکه هستند ازشون تشکر میکنم. از تک تک سلولهای بدنم تشکر میکنم, از چشمهایم که میبینند, از پاهایم که استوارند, روزی چند بار تکرار میکنم من سپاسگزار و عاشق تک تک سلولهایم هستم. برای شیشه ای آبم را پشت شیشه گذاشتم تا ازخورشید انرژی بگیرد, دو دستی نگهش میدارم و چند بار تکرار میکنم خدا با توست. سر میکشم تا جانم بداند خدا با اوست, تا هر ذره وجودم  بداند خدا با اوست.

موسیقی بیکلام آرام میگذآرم, شمعی روشن میکنم و زیر دوش آب میروم. آرام بدنم رامیشورم, موهایم را. به یاد می آورم روزهایی را که با بدنم نامهربان بودم, روزهایی که آزاردیده,روزهایی که برای سرویس دادن به دیگران فراموشش کردم. روزهایی که با خشونت موهایم را شانه کردم, روزهایی که قدرش را ندانستم. روزهایی که با خودم نامهربان بودم. زیر دوش آب می ایستم و چشمهایم را میبندم, تمام فشار , انرژی منفی و استرس با آب شسته میشود و میرود. حوله را دور خودم میپیچم, شمع را فوت میکنم, دودش در حمام  گرد بالا میرود. با آرامش بدنم را لوسین  میزنم, مو هایم را شانه میکنم, کمی کرم میزنم و می بندم. به صورت و گردنم کرم میزنم. کرمی دیگر به کف پاها و دستهایم. خدایا شکرت. لباسهای خشک شده را تا کردم و درکشوها چیدم. 

با ایشان رفتیم بیرون, غذا گرفتیم و آمدیم خانه. شام و نهار یکی شد. ایشان خوابید و من کمی کتاب خواندم وگوش دادم. چای  دم کردم, ایشان ریخت و خوردیم. بعد هم رفتیم سرکار ایشان و مشکلی که داشتند و هزینه ساز بود راحل کردم. ایشان من را قبول نداره و شاخ در میاره من کاری یا چیزی را  درست انجام  میدهم. کار دیگری نکردیم, شام شیر خوردیم با  نان و کره و پنیر و مربا. وسایل فردای ایشان آماده کردم, دوتا ایمیل کاری زدم. ایشان دوتا فیلم ایرانی نگاه کرد. 


پ.ن. بهترینها ی روزم 

صدای خنده کودکی 

صدای همهمه پرندگان در صبح زود و روز

احساس امنیت و اعتماد حیوانات در باغ و حیاط

خوابیدن حیوانی بدور از دغدغه و با آرامش 

و خداراداشتن.


نظرات 1 + ارسال نظر
نادر یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 19:24 http://mehrproject.com

با سلام و احترام
از شما دعوت می¬شود تا با فروش هر فایلی که در اختیار دارید در بازارچه خرید و فروش فایل مهر پروژه به کسب درآمد اینترنتی بپردازید!
همچنین شما می توانید با ثبت رایگان لینک وبلاگ خود در دایرکتوری لینک سیستم کسب درآمد مهر پروژه، رتبه سایت خود در گوگل را افزایش دهید و موجب افزایش بازدید وبلاگ خود شوید.

دایرکتوری لینک مهر پروژه:
http://links.mehrproject.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد