نگران باشم یا نباشم!

رفتم مامو!خوب آنقدر هم که میگفتند دردناک نبود؛  خانم مهربانی کارهام را انجام دادو بغلم کرد و رفت. 

رفتم برای اولترا سوند که انجام دادند؛  آقایی که انجام میداد رفت بیرون به بهانه ای و برگشت  با یک خانم که گفت این خانم  کارهای خانمها را انجام میدهد و تشخیصش درسته. خانم  انجام داد و گفت نه توده نیست!!!حالا من هم آنجا دراز کشیده ام!فیلمها را  دادند دستم و آمدم بیرون. 

رفتم شاپینگ سنتری که زنگ زدند دوباره بیا و نگران نباش و هیچ چیزی نیست و دکتر میخواهد مطمئن باشد. برگشتم خانه و روی تخت دراز کشیدم  و مدیتیشن کردم. توی سرم هزار چیز میچرخید. کمی بعد رفتم برای مامو وواینبار کمی دردناک بود و از قسمتهای بالایی هم گرفتند آنهم تنها یک سینه!! خوب چطور نگران نباشم. 

خانم میرفت بیرون و میامد و من نگران و چیزی گلویم را فشار میداد. انجام شد کارم و گفتند میفرستند برای دکترم ولی فیلمهاشو به خودم دادند. توی  ماشین نگاه کردم ولی نه چیزی  دیدم و نه چیزی فهمیدم. برگشتم خانه،  جلو در دیدم چند تا کلاغ از گرما له له میزنند. برایشان یخ و هندوانه گذاشتم. مسواک زدم و دوش گرفتم و حالم بهتر شد. پیراهن هفت رنگم را پوشیدم برای کمک به چاکراهای بدنم. 

دفتر آرزوهایم را برداشتم و لیسم را بلندتر کردم. 

خدایا شکرت،  فدای نامت  که داروی درد است و یادت درمان درد. 

میخواهم یکسری از وسایل خانه را بدهم برود. صندلی و لباس و وسایل آشپزخانه،  خودکار و دفتر و.......

چیزهایی که انرژی را بلاک میکنند و بخشیدنشان دوباره به زندگی انرژی میدهد. بیجهت نبود حکم خمس و ذکات خداوند بزرگ.

هنوز نمیدانم برای شام چی درست کنم! هوا گرم است و من خودم  سالاد میخورم.


ساعت یک ربع به دوازده است. شام برای ایشان کشک بادمجان درست کردم و برای خودم آلو پاراتا. همینطور نان جو هم درست کردم! 

با مادرم حرف زدم و دوست دارم از مهر طلبیش دست بردارد. خودش از این رفتارش هم آزرده است. دوستم فرشته اش را آورد و حسابی با فرشته کوچولو بازی کردند. 

این چند روز یوگا را انجام  ندادم و رژیم هم جسته گریخته بود. 


میترا جان دستور آلو پاراتا

دوتا پیمانه آرد (سبوسدار)را با یک قاشق چایخوری نمک قاطی کردم و دوتا قاشق غذا خوری  روغن هم زدم و کم کم آب ریختم تا به شکل خمیر نرم در بیاد ولی نه شل. و گذاشتم ۲۰ دقیقه ای استراحت کند و روش را با دستمالی نم دار پوشاندم. بعد خمیر را ورز میدهیم ۷-۸ دقیقه. 

۴ -۵ تا سیب زمینی کوچک را پوست  گرفتم و با آب کم گذاشتم بپزند. وقتی که پختند و نرم شدند کوبیدمشون حالا با پشت چنگال هم میتونید. نیم قاشق غذاخوری زیره را توی روغن گرم ریختم و روی حرارت کم گذاشتم تا بویش در بیاد ولی نسوزد. یک پیاز کوچک ریز کردم و توی روغن ریختم. دوتا فلفل قرمز تازه خرد کردم و ریختم. نمک و زردچوبه کمی زدم. گرم ماسالا نداشتم ولی اگر داشتم کمی از آن هم میزدم. و سیبزمینی ها را هم ریختم و هم زدم تا یکسان شوند و کمی کره هم ریختم و خاموش کردم زیرش را؛  دست آخر گشنیز تازه خرد شده هم ریختم توش و هم زدم تا یکی شوند. 

بگذارید کنار سرد شود.از خمیرتون یک گلوله بردارید طوری که کف دستتون جا بشود. دو طرفش را آرد بزنید و با وردنه آرام باز کنید به شکل دایره.اگر بتونید خمیرتون بهتره بیش از نیم سانت قطرد اشته باشد خیلی  خوب  است؛  خمیر را نازک نکنید. تنها به شکل دایره با قطر ۵ ۱ سانت بازش کنید.  باید یک گلوله از مایه در مشت بسته شما جا بشود و آنرا میان خمیر بگذارید. به آرامی گوشه های خمیر را به هم برسانیدو مانند بقچه سرش را جمع کنید و به هم بچسبانید و شکل توپ بدهید به آن. کمی آرد بپاشید و با آرامی با وردنه باز کنید. کم کم خمیر را باز کنید تاپاره نشود؛  گرد شبیه نان میشود. تابه را از پیش گرم کنید و یک قاشق چایخوری روغن بریزید  و خمیررا به آرامی توی تابه بگذارید. تا حباب‌های قهوه ای بزند و برگردانید تا دوطرفش بپزد. کمی کره روی آن بگذارید و تا داغ است نوش جان کنید،  خودشان با ماست و  چاتنی میخورند ولی من با ماست میخورم. 

اشتباهات من؛  خمیر را نازک گرفتم و پاره  شد. مایه گرم بود و خمیر را ذوب کرد. فلفل کم  بود. 

اگر خمیر شل است آرد را بیشتر کنید.اگر سفت است آب ر ا بیشتر کنید. 


نظرات 5 + ارسال نظر
میترا یکشنبه 22 بهمن 1396 ساعت 17:30

ایواجان انشاءاله که چیزی نیست و هرچه زودتر خیالت راحت میشه و از نگرانی درمیای،
به خاطر دستور خوشمزت هم ممنونم.کاش نزدیک بودیم درست میکردم براتون میاوردم .بازم ممنونم ایوای نازنین

میترا جان از دعای خیرت سپاسگزارم. نوش‌جانتون و گوارای وجود نازنینت.
امیدوارم دوست داشته باشی چون ساده و خوشمزه است.

یک خانم یکشنبه 22 بهمن 1396 ساعت 16:38

سلام
کاری نکردم ایوا خانم.
من هم از شما بسیار اموختم نازنین.شاد باشی

سلام عزیزم
اختیار دارید، وقت گرانبهاتون را میگذارید و دانشتون را به اشترک میگذارید. اینها خیلی کاره عزیزم
شما هم دلتون همیشه شاد

یک خانم یکشنبه 22 بهمن 1396 ساعت 09:12

سلام ایوا خانم .ان شاالله که چیزی نیست و سالم هستید .
ولی اگر دکتر چیزی پیدا کرد در کنار درمانی که دکتر می دهد   روغن سیاه دانه رو در جایی که در عکس نشون می ده ماساژ بده.
بازم می گم بلا دوره و ان شالله که سالمید.
برای کم خونی هم مخلوط شیره انگور و شیره خرما و شیره توت مناسبه. سیاه دانه نیم کوب شده نصف قاشق چایخوری که با یک قاشق غذا خوری عسل مخلوط شده هم برای کم خونی موثره .سیاه دانه نبم کوب را سریع باعسل مخلوط کن تا خاصیتش محفوظش بمونه .
همه انرژی های مثبت اخر هر مطلب که می نویسید چند برابرش تقدیم شما باشه.

سلام خانم عزیز، سپاسگزارم از دعای خیرتون و از راهنمایی های خوبتون. روغن سیاهدانه را باید درست کنم خودم چون اینجا نیست و دستورش را پیدا کردم. شیره ها را هم دارم و حتما استفاده میکنم. مانند همیشه به مهربانی راهنماییم کردید. سپاسگزارم.

گیسو پنج‌شنبه 19 بهمن 1396 ساعت 13:38 http://saona.blogsky.com

انشاالله که چیزی نیست عزیزم نگران نباش

سپاسگزارم گیسو جان؛ امیدوارم خوب باشی. خوشحال شدم پیامت را دیدم. از تارا خبر نداری؟

برگ بی برگی چهارشنبه 18 بهمن 1396 ساعت 19:04 http://bargebibargi

سلام ایوای عزیز ...
نگران نباش ...
البته اگر رو به نگرانی دهیم این دنیا اساسش نگران کننده ست ...
البته می دانم آرامش در وجود تو زیباتر از هر چیزی می درخشد .. حتی از این فاصله دور می توانم درخشش آن را ببینم ....
دوستت دارم .

سلام گل دختر، دلم برایت تنگ شده بود جانکم. آن فالور جدیده منم در اینستات
امیدوارم همه چیز خوب باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد