۲۸ روز سپاسگزاری- روز ۱۴

یک روز خوب دیگر از زندگیمان آغاز شد. 

چند بار در روز گفته های مثبت را  در دل یا زیر لب میگویید. گفتگوی درونی شما چگونه است؟  

با خودتان مهربان باشید. 

روز ۱۴ رسید  و نیمی از دوره را پشت سر گذاشتیم؛  امروز دوباره ده تا از داشته هایمان را مینویسیم و چرایی سپاسگزاری آنها را. یک به یک میخوانیم و در پایان هر یک سه بار میگوییم سپاسگزارم. 

برنامه های سرتا سر روزتان  از صبح تا شب و تا هنگام خواب در یاد بیاورید و برای هریک سپاسگزار باشید پنداری پایان روز است و همه برنامه ها به خوبی و خوشی انجام شده‌اند.

پس‌از  آنکه سپاسگزاری برای برنامه هایتان به پایان رسید بگویید" برای اخبار خوبی که امروز به من خواهد رسید سپاسگزارم"

سنگتان را پیش‌از خواب در دست بگیرید و برای بهترین چیزی که در روزتان رخ داده سپاسگزاری کنید. 


امروز ۷ بیدار شدم و پست دیروز را نوشتم و پست کردم،  کامنتها و پیامهاتون را خواندم. 

سپاس از مهر تون که زمان میگذارید و مینویسید از خودتون. 

ساعت۸.۱۰ دقیقه  بلند شدم و برای ایشان ناهارش را گذاشتم با نان شیرمال و آب پرتقال و رفت به امان خدا. من هم برگشتم توی تخت و تا ساعت۹.۱۵ داشتم ویدیو تماشا میکردم.یک لیوان  آب پرتقال خوردم و یک لیوان آب.  ۹.۱۵ ظرفهای فرشته را شستم و غذایش را دادم،  آماده  شدم و رفتم یوگا. هوا ابری بود و کمی پس‌از  آن خورشید تابید بر تن سردمان. 

این ۴۵ دقیقه هم یوگاست و هم خنده و هم هوای آزاد و موزیک؛  ۱۰.۵ برگشتم خانه و نان شیرمال خوردم با کره و مربای آلبالو و رفتم توی تخت و مدیتیشن و هیپنوتیزم کردم. فرشته کوچولو هم توی بغلم خوابیده بود. تن کوچولویش را به خودم چسباندم و هزار بار خدا را برای داشتنش سپاس گفتم. با خودش برکت،  آرامش،  مهر و  همه خوبیهای دنیا و کائنات  را آورد.

دوست داشتم دنیا همانجا بایستد  ساعت ۱۱.۵ روز جمعه بهاری؛ من و فرشته ای در آغوشم. دنیا برای من همینجا تا ابد بایست! 

دوستم زنگ زد و گفت هفته  آینده  چهارشنبه هم را ببینیم.

ساعت ۱۲ بلند شدم و فرشته رابردم حمام و شستمش. خودم دوش گرفتم و ساعت ۱ و خرده ای بود که  رفتم بیرون. برای پرند ها غذا ریختم. رفتم پست و کار ایشان انجام شد. چند تا پیراهن دیدم؛  از فروشگاه دو تا ماسک مو،  دو تا ماسک صورت،  کاغذ یادداشت،  جوراب برای خودم،  سنگ پا، چشم بند برای ایشان خریدم و شد ۲۴  دلار. یک سمبوسه خریدم و خوردم. 

رفتم ماساژ کمر و گردن و شانه؛  چهره ام از توی آن سوراخ تخت ماساژ دیدن داشت. 

از آنجا رفتم ماساژ سر هندی که خوب  بود هرچند که آنجوری نبود که شنیده  بودم و نیم ساعت هم آنجا بودم. یک کش  خال خالی صورتی خریدم  و موهای شناور در هوا را بستم. 

یک پیراهن خال خالی  سبز و سفید خریدم؛  از سوپر آرد و دوجور شیرینی خریدم و از میوه  فروشی کمی گیلاس، آب پرتقال تازه و پاپایا خریدم و  شد ۲۰ دلار. یک پرتزل فلفلی و سه تا سوشی خریدم و ساعت ۵.۱۵ برگشتم خانه.به آرایشگرم زنگ زدم برای ابرو بروم که گفت  پیام میدهد.  

من میخوابم چون بسیار خسته ام. 

دنباله این پست را امروز مینویسم. 

خریدها را گذاشتم تو و برای پرندهاکمی دانه ریختم. فرشته کوچولو ازتوی خریدها بسته سوشی را برداشت و فرار کرد. نشستیم با هم سوشی خوردیم که ماهی هایش به او رسید و من برنجش را خوردم. پرتزلم را هم خوردم! پیتزا را درست کردم و گذاشتم کنار و کتری را هم پر کردم،  میوه  روی میز گذاشتم و چای دم کردم  و ساعت ۶.۵ رفتم بیرون و برای پرندها غذا ریختم، توی راه با خواهر ایشان حرف زدم و ۷.۵ برگشتم خانه؛  ایشان  زودتر  از ما آمد و داشت با خواهر دیگرش حرف میزد، از زمانی که به خواسته اش نه گفتم با من سرسنگین است هرچند  همیشه بوده. تنها زمانی که کاری دارد من را میشناسد. 

من ام اس را مدیون همین خواهر ایشان هستم! 

پیتزا را توی فر گذاشتم  و یک نان سیر درست کردم با سالاد  و ۹ شام خوردیم.

کمی فیلم تماشا کردیم و حرف زدیم. شب بسیار خسته بودم و ساعت ۱۲ توی تخت  بودم. 

سنگ دلربایم توی مشتم بود و فکر میکردم بهترین رویداد روزم چه بوده! هر آن آن یک هدیه از خدا  بود. خدایا برای همه روزم سپاسگزارم.


خدایا زمان برای سپاس کم آورده ام؛  سپاس از فراوانیت. 

الهی هرروزتان پر باشد از هدیه های خداو شکر ما زمان برای سپاسگزاری کم بیاورید.


نظرات 1 + ارسال نظر
سهیلا شنبه 19 آبان 1397 ساعت 10:17

ایوا جانم سلام
من خواستم بابت شکرگزاری از شما خیلی تشکر کنم وای باورم نمیشه
دو سال پیش که ازدواج کردم رفتم توی خونه ای زندگی کنم که همسرم زندگی میکرد خونه خیلی کوچیک بود و مناسب مجردها. خیلی دلم میخواست خونه رو عوض کنم. باورتون نمیشه دقیقا روز هشتم خونه دیدم روز نهم قولنامه کردم و روز 11 اسباب کشی کردیم. خونه بسیار عالی و خوبی نصیبمون شده و من و همسرم بابت این مساله خیلی خوشحالیم. خواستم در جریان باشی دوست عزیزم و باز هم از لطفت متشکرم

سلام سهیلا جاااان، خیلیییی خوشحالم شدم برایت و خداراهزار بار سپاس. الهی روزهای پرنورو زیبایی در خانه نو داشته باشی. الهی همیشه دلت لبریز شادی باشد در آن خانه.
خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم خیییلی خوشحالم. من تنها یک کانال بودم این میان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد