ایوای مدل ۲۰۱۹

ناخنهایم را پاک کردم و ازته گرفته ام. دستهایم مانند دخترمان دبستانی شده است. 

موهایم را کوتاه کرده ام و قرص آهن میخورم. 

چندتا از اکانت هایی که داشتم را بستم و پروفایل فیسبوک  را دی اکتیو کردم. تنها اینستادارم. سر خودم را خلوت کرده ام چون کارهای زیادی دارم،  چهارشنبه یک اینترویو دارم!  

پیش از بستن فیسبوکم چشمم به عکس جولز افتاد با آن دندانهای درشتش. من و جولز هم سن هستیم. جولز ادمین دانشگاه بود و همه کارهای ما روی دوشش بود،  مهربان و خنده رو و کمک رسان بود. درست هم سن من است،  دوتا دختر دارد و با یکی از دانشجوهای دانشکده خودمان ازدواج کرد. همیشه بدون کفش بود و همیشه کاری و مهربان.

عکس چند دختر در کنار استخر خندان و شاد ایستاده اند،  ۱۰-۱۱ ساله بودند. فکر میکنم من در آن سن کجا بودم! توی آن سالها خندان و شاد نبودیم، شاید درست در همان زمان در کنار پدر به رادیو آمریکا  با صدای کم گوش می‌دادیم یا شاید توی پله های خانه به سمت پناهگاه و زیرزمین میدویدیم. هر چه بودیم شاد نبودیم،  خاکستری و اشک آلود بودیم. ما با ترس بزرگ شدیم،  ترس روسری افتادن،  ترس جوراب رنگ  پا،  ترس نوار کاست،  ترس ویدیو،  مهمانی،  رادیو خارجی،  ترس اعدام  و تیرباران،  ترس اسارت،  شهادت،  بمباران، کمیته و گشت،  ترس کمبود و نبود،  ترس و ترس و ترس. من آن سالها نمیخندیدم. 

الهی هیچ کودکی نبیند آنچه نسل ما دید.

چندی پیش توی صفحه نواده یکی از انقلابیون دیدم که دخترش داشت پیانو میزد و خودش در دانشگاه استنفورد درس میخواند و کتاب مینویسد و عکس پدربزرگش را به عنوان قهرمان ملی قاب می‌کند و به ما نشان میدهد.  دوست داشتم برایش بنویسم برگرد و با آرمانهای پدربزرگت زندگی کن. تو باید برگردی و زیر یوغ دستبوسی پدربزرگت بمانی نه جوانهای بی‌گناه. 

این داغ پایانی ندارد،  این عقب گرد مردم ما،  این ارتجاع! 

امروز صبح ایشان گفت صبحانه برویم بیرون که رفتیم دوتایی و صبحانه خوبی خوردیم و بانکی رفتیم و ایشان موهایش را کوتاه کرد و دارو از داروخانه گرفتیم و ساعت ۱ برگشتیم خانه و فرشته را برداشتیم و رفتیم پیاده روی. هوا ابری و خنک بود. ساعت ۱.۴۵ برگشتیم و من رفتم سر وقت کارم. یک چرت با هیپنوتیزم زدم و  با دوستی حرف زدم. ساعت ۴.۵ کمی میوه خوردم ولی سیر بودیم هردو،  برای شام ماکارانی با سالاد درست کردم. خانه آرام بود،  چندتا پیام برای میزبانهای این چندروزم فرستادم. یک جیم پیدا کردم با ایشان برویم اگر تا فردا نه نگوید.  یوگا  و استخر تا آخر این ماه خبری نیست و خودم هم توی این دوهفته زمان نداشتم که کاری انجام بدهم. 

ایشان سریالی میبیند که درباره پولشویی و اینچیزهاست. من که دوست ندارم،  مینشینم کنارش و کارهای خودم را انجام میدهم. دوباره سپاسگزاری رااز سر میگیرم این هفته؛  دکتر باید بروم و متخصص تغذیه هم همینطور. 

کمد لباسی اوضاع درستی ندارد و باید کمی خرید کنم. تازگیها خیلی کم خریده ام و بیشتر  بخشیده ام. 

من یک باکسی دارم که اگر  چیزی را بخواهم ولی نیاز نداشته باشم نمیخرم و پولش را توی صندوقم میگذارم. حالا یکروز بشینم ببینم چقدر پول دارم، راستی خانم زنگ زد بیاید و گفتم خبرش میکنم. چندین بار گفتم بیاید که نیامد و دستم توی پوست گردو ماند. چای عصر را که دم کردم و میوه هم گذاشتم و سالاد آماده و شام روی گاز که ایشان گفت برویم دوباره پیادهروی که رفتیم. موبایل نبردیم و حرف زدیم؛  از زمانی که روی اخلاقهای خوب ایشان انرژی میگذارم خیلی خیلی بهتر شده و خودم هم بهترم. 

پیش‌از رفتن برای پرندهها دانه ریختم،  تازگیها دانه را روی زمین مانند قلب یا دایره میریزم و یک دایره یا یک قلب پرنده روی زمین مینشینند. دوست افسرده ام چندین بار به من گفت  نریز بگذار زحمت بکشند برای دانه پیدا کردن،  تنبل میشوند!! 

دوسه بار هم پاشو برد عقب و گفت دلم میخواهد به فرشته کوچولو تیپا بزنم که با نگاه تند من رو به رو شد. 

به خدا برخیها را نمیفهمم. اینها برکت خانه من هستند. روزی را چندبرابر میکنند. 

یکی دیگر از کارهایی که میخواهم انجام بدهم کم کردن رفت و آمد با برخی از دوستانه و دیگریش بستن دهان خودم و حرف نزدن درباره کارهایم و یکی از مهمترینهایش نه گفتن به آدمها سودجوست. 


ایشان امشب پرسید که خودت را دوست داری و گفتم بله خیلی. از زمانی که خودم را دوست دارم زیر بار خیلی چیزها نمیروم و نزدیکان هم جور دیگری رفتار میکنند. خودم را دوست دارم و به خودم احترام میگذارم.


دلتان شاد و پذیرای روزهای بهتر باشید؛  روزهایی که شاید تا به امروز مانند آن را ندیده اید.

من پذیرای بهترینهای خداوندم  و برای آن ها سپاسگزارم. 

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم شنبه 22 دی 1397 ساعت 18:59

ایوا جان ممنون از آرزوهای قشنگتون که حسابی حال آدم رو خوب میکنه.

کاملا موافقم که آدمهایی که نمیتونن تنها باشن از خودشون فراری هستن.

به نظرم خیلی از کارها واسه بهتر شدن مشترک هستن. مال من اینان.

1- سفر کردن و اگه وقت زیاد نداشته باشیم, سفرهای آخر هفته به شهرها یا روستاهای اینجا رو میزاریم تو برنامه مون.

2- اپرا رو خیلی دوست دارم و سعی میکنیم تا جائی که میشه بریم اپرا یا تئاترموزیکال.

3- خونه ی شلوغ کلافه م میکنه, فکر کنم ۱۸-۱۹ سالی هست که مینیمالیستی زندگی میکنم. نه کاملا ولی خیلی زیاد رفتارهای مصرف کردن رو تغییر دادم و خدا رو شکر همسرم هم پایه ست. البته هر چند وقت ی تغییری میدم تو خونه تا از یکنواختی در بیاد.

4- کتاب خوندن بهم خیلی آرامش میده با اینکه بیشتر وقتم صرف نت برداری میشه ولی آرامش بخشه همچنان. اگه راجع به مدیریت و راه اندازی بیزینس باشه (چون دنبال ایده واسه ی بیزینس هستم که تو اینجا جواب بده) حتما برای همسرم تعریف میکنم و همین میشه تمرین واسه به خاطر سپردنش و حس خوب یادگیری رو بهم میده.

5- تو سال ۲۰۱۸ به طور جدی و مرتب شروع کردم رفتن پیش مشاور و این سبب شد که یاد بگیرم وقتی حالم خوش نیست یا فشار روحی روم هست قایم نکنم. به دوستانی که درک میکنن میگم که بعد تماس میگیرم ولی سعی میکنم با عزیزترین هام حتی پدر و مادرم تماس نگیرم یا اگر تماس میگیرم بگم که الان شرایطم جوری نیست که بتونم به درد و دل هاشون بخصوص وقتی ازم انرژی میگیره گوش کنم.

6- ما چون تو آپارتمان هستیم گلدون محدود داریم, ولی گل آرایی رو- البته من درآوردی- خیلی دوست دارم. بخصوص رفتن به بازار محلی و خرید گل ها با زنبیلم یکی از تفریحات باحالم هست.

7- تو طبیعت راه رفتن رو هم خیلی دوست دارم. تو زمستون سخته ولی هرطور شده میرم تو طبیعت یا حتی گلخونه های سرپوشیده.

8- حتما با دوستام سعی میکنم برنامه ی قهوه یا ناهار بزارم بیرون که البته چون همشون بچه دارن جز ما, الان برنامه چیدن باهاشون سخت شده.

9- داوطلبانه از طریق ی انجمن به افرادی که مسن هستن کمک میکنم.

10- ماهی یک بار سعی میکنم مهمونی برانچ راه بندازم حتا اگه ۲ نفر از دوستامون بیان.

11- کیک پختن, غذا های جدید یا من دراوردی درست کردن به همراه موسیقی.

12- کارت و هدیه واسه دوستا و آشناها حتی بدون مناسبت رو خیلی دوست دارم. و سعی میکنم تولد دوستان رو با فرستادن کارت هم شده تبریک بگم. خیلیاشون حتی یادشون نمی مونه تولدم رو ولی من هرسال اینکار رو میکنم. البته برای اونایی که دوستشون دارم.

13- پادکست گوش کردن هم ۶ ماهی هست اضافه شده به روتینم.

14- دیدن فیلم و سریال های کمدی یا استند آپ کمدی ها.

و یکی از چیزایی که از شما یاد گرفتم سخت نگرفتن تو تمیز کاری خونه ست. راستش من وقتی با نوشته هاتون آشنا شدم که شدیدا مریض بودم و بدون هیچ انرژی. همزمان هم واسه امتحانات آماده می شدم. با خوندن وبلاگتون دیدم که بجای زنگ زدن به خانومی که میومد واسه تمیز کاری و کلی ازم انرژی میگرفت, خودم دارم آپارتمان کوچولوی خودمون رو تمیز میکنم. تازه اون موقع فهمیدم چقدر انرژی که ازتون میگیرم خوبه و خدا رو شکر میکنم بابتش همیشه. این بود انشای من.
براتون سلامتی, شادی و کلی انرژی خوب آرزو میکنم.

مریم جان سپاس از کامنت خوبی که گذاشتی. چه کارهای خوبی انجام میدهی برای خودت و دوستانت. تو برخی از انها من هم مانند شما هستم ولی شما از من بهتری.
برای بیزنس ببین چه کاری را دوست داری انجام بدهی، هر کاری که با عشق همراه باشد به خوبی انحام میشود و درآمد خوبی خواهد داشت.

برای خودت و وجود ارزشمندت وقت بگذار و خوب از خودت نگهداری کن
بازم ممنونم که به این خوبی پاسخ دادی
همیشه شاد و مانا باشی

مریم سه‌شنبه 18 دی 1397 ساعت 02:02

ایوا جان نازنین,
سال نوی میلادی تون مبارک.
من هم امسال تصمیم گرفتم بیشتر از پارسال روی رفت و آمد هام حتی ارتباطات دور دقت کنم. سال ۲۰۱۸ بابت این تصمیم کمی دورو برم خلوت تر شد و گاهی احساس تنهایی کردم ولی آرامش بیشتری داشتم و خوشحال تر بودم. امسال هم همین روال رو پیش میرم با امید به پیدا کردن دوستان جدید و خوب.

و چقدر خوشحالم که خودتون رو دوست دارید و همچنین پرنده ها و فرشته ی ناز رو. من باید روی خودم برای بیشتر دوست داشتنم کار کنم و پست هاتون برای من مثل تمرین هستن و ممنون بابت این یاداوری ها.
راستی, همه ی نانهای خانه ی ما برای پرندگان و قوهای دریاچه ی جلوی خانه ست و مطمین هستم که وقتی پرواز میکنن دعای خیرشون رو تو آسمون و کائنات پر میکنن.
همیشه شاد باشین.

مریم جان سال نوی شما هم مبارک.
من هم خودم با رفت و آمد کم خیلی چیزها را پیدا کردم در خودم؛ انرژی زیادی نگه داشتم برای کارهایم و خودم. آرامش مهمترین چیز در زندگیست و بهترین کاررا کردی.
پای سخن بزرگی بودم و میگفت آدمهایی که در تنهایی برای خودشان خوب زندگی میکنند از وجود خودشان خشنودند و آرامش دارند و آنهایی که دور خودشان را پر میکنند و بدون دیگران نمی‌توانند زندگی کنند از خودشان فراریند. در تنهاییشان اضطراب و تشویش دارند و بسیار تهی هستند. تنها زمانی که دورشان پر آدم است خودشان را فراموش میکنند و معمولا هم رفتارهای هیجانی نمایش دارند. خوشحالم که نوشته هایم به کار می‌آیند و شما هم اگر کاری برای بهتر شدن انجام میدهید بنویسید تا من یاد بگیرم
بهترین کاررا برای حیوانات انجام میدهی؛ برکت داراییت هزار ان برابر شود الهی و هر چهوخوبیست به سویت روانه شود
دل مهربانت شاد و زندگی به کامت به یاری خدا

تارا دوشنبه 17 دی 1397 ساعت 21:16

درسته ایوا جان . جالبه وقتی خونواده های این آقا زادگانی که ما رو منع می کنند و به سیخ می کشن بابت حجاب و عقاید و ....یک جمله میگن !
این انتخاب فرزند ما بوده که در فلان کشور و با فلان شرایط که میخواد زندگی کنه !!!
یکی نیست بگه حق انتخاب به بچه های خودتون میدین به مردم نه ؟!

خوب مردم ما یه جورایی خودشون میخوان بهشون ظلم شه !

یکی از نزدیکان من سال قبل توی یه تجمع معترض شد به وضع موجود ! وای چقدر شکنجه اش کرده بودن ! تا مدتها نمی تونست بخوابه !هر چند وقت یه بار هم اونو میخوان و تعهد بیخود میگیرن !
خدا ازشون نگذره .

راجب دوست افسرده ات موندم چی بگم ! در درونش چی میگذره که داره به حیوانات حسادت می کنه ؟!!!!!!!!!!میخواد یکی رو تنبل نبینه و فعال باشه واسه غذا پیدا کردن !یه بیگناه دیگه رم بیخود و بی جهت بزنه ! من همچین آدمایی رو نمی تونم تحمل کنم . کسی که رفتارش با حیوانات بیگناه اینه در قفا راجب من چه نقشه هایی می کشه ؟

تارا جان؛ اینها خودشان را خواص میدانند که اگر این انقلاب نشده بود هنوز دنبال دوریال روضه خوانی بودند. وقاحت از صفات بارز اینها است؛ از این قوم ریاکار تر و فاسدتر توی تاریخ ایران نیامده است و بدبختی اینجاست هنوز عده ای دنباله رو اینها هستند و برایشان یقه پاره میکنند و بلا نسبت درس خوانده و دانشگاه رفته اند که البته سواد هیچ شعوری نمیاورد فقط ادعاست.
از صبح تا شب میدود برای لقمه نان؛ هیچ عایدی ندارد، هیچ حقی هم ندارد، هیچ تفریحی هم ندارد، از گرانی نالان است ولی شما اسم روحانی را بیار خودش را میکشد و از رای دادن پشیمان نیست. این درس خوانده ماست وای به حال بقیه!
آن نزدیکانتون که آشوبگر نبوده؛ بیچاره پی حقی بوده که به این روز درآورده شده. همانهایی که پی شیخ و عمامه و رای دادن به آنها هستند در برابر این ظلم شانه بالا میاندازند و لاطائلات میبافند!
درسته مردم هم خیلی مقصرند، خیلی خیلی مقصرند.
آدمها اگر قلبشان را پر از محبت و مهربانی کنند خیلی از مشکلات روانی و جسمی و روحیشان حل خواهد شد. خوشا به حال اونهایی که قلبی بزرگ دارند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد