دوستت دارم

امروز از ساعت ۸ صبح تا ۸ شب سرپا بودم،  تنها کمی در کافه با نازنین دوست نشستم و هنگام رانندگی! صبح فرشته را بردم پیاده روی و رفتم استخر. رفتم خرید، نازنین دوست را دیدم و کمی نشستیم. برگشتم خانه و هر از گاهی جایی می‌ایستادم  و چیزی نیاز داشتم و میخریدم. ساعت ۴ رسیدم خانه و بیف استراگانف را گذاشتم  تا گوشتش بپزد و خریدها را جا به جا کردم. ساعت ۴.۲۰ رفتم پیش دوستم توی پارک  تا فرشته ها بازی کنند. نیم ساعتی باز یکردند و دوستم گفنت چند ماه دیگر از اینجا میروند. نشستم  روی تاب و کمی تاب خوردم. بودنش خیلی خوب بود،  آدمی از فرهنگی دیگر و خوب مهربان توی این چند سال کنارم بود. آشنایی ما با دوستی فرشته ها آغاز شد. 

الهی هرجا هست  خوب باشد. 

برگشتم خانه و سیب زمینی ریز کردم و سرخ کردم. کارهای شام را انجام دادم. سالاد درست کردم. برنج هم دم کردم. یک لقمه نان و کره و مربای توت فرنگی  برای خودم درست کردم. چای دم کردم و میوه شستم. خواب آلود بودم،  همه چیز آماده  بود برای شام. نشستم که مدیتیشن کنم که ایشان رسید. شام ساعت ۷ خوردیم، ایشان همه  چیز را با پلو دوست دارد! 

تا ۸ آشپزخانه را سامان دادم و نشستم! 

توی هفته گذشته رفتم دکترم و همه آزمایشها و مامو و تست پاپ اسمیر خوب بودند. 

مادرم هم زنگ زد. 


یک پرسش دارم! 

توی روز از چه چیزی بیشتر گله میکنید؟  درونی یا بیرونی؟   گفتاری یا رفتاری؟ 

از هرچیزی که بیشتر گله میکنید آن چیز پررنگتر میشود توی زندگیتون. 

اگر درون خودتان با دیگران در جنگید،  هرروز در جایی خواهید بود که با کسی بجنگید و به خودتان میگویید چرا اینجور آدمها همیشه سرراه من هستند! 

چرا؟ چون شما آن آدم را پیش پیش در ذهنتان ساختید و به سوی خودتان کشیدید. 

اگر از نامهربانی دیگران گله مند هستید،  بیشتر با آدمهای نامهربان رو به رو خواهید شد. 

اگر از دروغگویی بیزارید و گله میکنید بیشتر با دروغگوها روبه‌رو خواهید شد. 

ما بیشتر میگوییم  "من از....بدم میاید". بهتر است بگوییم از چه چیزی خوشمان میاید. 

ساده ترین کار که سخت ترین هم هست را امروز انجام بدهیم. امروز رو به روی  آینه توی چشم خودمان نگاه کنیم و به خودمان چند بار بگوییم "دوستت دارم"،  خیلی دوستت دارم. 

هربار که از جلوی آینه رد شدیم،  انگار کسی ر ا  که دوست داریم دیده ایم با خودمان مهربانانه سخن بگوییم. خودمان را دوست داشتنی بخوانیم. 

پس کار امروز دوست داشتن خودمان است. یک آینه و نگاه  به چشمانمان و گفتن اینکه دوست داشتنی هستی و دوستت دارم. چه ناز شدی امروز.من تو را همانجور که هستی دوست دارم و  ....هرچه بیشتر بهتر.

این کارخود شیفتگی نیست،  اینکار به یادآوردن دوست داشتنی بودن است. 

خود من توی آینه با خودم خیلی نامهربان  بودم و به خودم میگفتم از تو بیزارم. چراییش برمی‌گردد گذشته خیلی دور.


تویی که اینجا را میخوانی،  بدان که بیهمتا و دوست داشتنی هستی و ارزشمند و دنیا به تو نیازمند است. 


خدایا سپاسگزارم که به من  یاد دادی خودم را دوست بدارم. سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد