باران که شدی

صبح ساعت ۶.۵ ایشان بیدار میشود و دوش میگیرد و ۷ میرود. من هم توی تخت مدیتیشنم را انجام  میدهم. میخوانم،  مینویسم و.....

دوستم که پیش ایشان کار میکند پیام داد برویم بیرون و زنگ زدم و ساعت ۱۱.۱۵ گفت میاید دنبالم. ساعت ۱۰ و پنج  دقیقه بود که بلند شدم و دوش گرفتم و ساعت ۱۱ فرشته را بردم پارک سرکوچه بازی کند و برگشتیم خانه. به پرنده ها غذا دادم و دوستم آمد و رفتیم بیرون با هم. کمی خرید کردم،گوجه و سیب و گلابی و گندم برای پرنده ها و نان و بامیه و نعنا گرفتم. با هم ناهار پیتزای  سبزیجات خوردیم و یک دسته گل نرگس زرد هم برای خودم خریدم و من را ۳ رساند خانه و خودش رفت. من هم فرشته را بردم بیرون. باز هم برای پرنده ها غذا ریختم، باید برگهای سرخ و زرد را جارو کنم چون چمنها را پوشانده اند. برای فرشته کوچولو بیرون دنیای دیگریست. 


برای شام چند تا دانه سیب زمینی پختم با  دوتا فیله مرغ وکمی نخود فرنگی  ووتخم مرغ پختم و نیم ساعته سالاد الویه درست کردم. چای هم دم کردم، به مادر ایشان زنگ زدم. 

از دید مادر ایشان همه عروسها و دامادها گناه کارند که بچه هاشو آزار میدهند،  خوب رعایت کنید!!

ایشان نزدیک ۸ بود رسید و شاممان را خوردیم،  فیلم و سریال دیدیم. من هم معده درد بدی داشتم که تا زمان خواب همراهم بود! 

یوگا را انجام دادم و کمی کتاب خواندم. ساعت ۱۱ و ۱۰ دقیقه  بود که آباژور را خاموش کردم و خوابیدم. 


شده به دیگران خوبی میکنیم و بدی میبینیم. این ما را دلسرد و بددل می‌کند یا همچنان به خوب  ماندن  و خوبی کردن پایبند میمانیم؟  

شما چطور برخورد میکنید؟ 

خوب جای گفتگو ندارد آنی که به دیگران خوبی میکند حالش همیشه بهتر از دریافت کننده است. یک جریان شادی زیر پوست آدم میدود که گرمت  میکند و هم سبکت میکند. مانند نعناست:)

حالا پاسخی که در برابر خوبی میبینیم را چطور برداشت میکنیم. کسی که کار ما را بی ارزش میکند باید از دست او خشمگین باشیم یا از دست خودمان که چرا این کا را کردیم ؟  


از دید من هیچ کدام چون من اینجور میبینیم که

 ۱ -خدا را هزار بار سپاس که من کمک کننده بودم و نه کمک گیرنده! 

۲-خدا را سپاسگزارم که من را نماینده کار زمینیش کرد چون من تنها و تنها دست خدا بودم و این کار را به من سپرد.

۳ - باور دارم که هم وزن نیکی  و بدی به من برمیگردد. من به کارما باور دارم. 


دنبال ثواب و آخرت هم نیستم. بهشت و جهنم من همینجاست رو به روی چشمانم و تنها شادم که توانستم به کسی کمک کنم و میروم. چشمداشتی  هم ندارم که دیگران درباره من بگویند خوب بود یا بد کرد. یا اینکه ناسپاس باشند. هرچند ازآدمهای سمی دوری میکنم.

هر کسی هر بدی بکند به خودش کرده،  کسی که ناسپاس باشد به خودش بد کرده و شمایی که خوبی کردید به  خودتان کمک کردید. یکی از بهترین چیزهایی که در برابر خوبی کردن بی چشمداشت به دیگران خواهیم دید بی‌نیازی ست. در زندگی جایی نخواهد بود که به دیگران(انسانی) نیازمند باشیم. 

قوانین خداوند هیچ جای دررو ندارند،  چراغ قرمزهایش جریمه دارند،  چراغ سبزهایش راه بازند. 

اینکه گفته اند برخی ها اگر دستت را تا آرنج  عسل کنی باز گاز میگیرند هم درست است. این دسته از آدمها در برابر کسی که به آنها کمک رسانده حس حقارت دارند و برای بهتر کردن حالشان پاسخ خوبیتان را با بدی می‌دهند. چنین آدمهایی بیشتر به دلسوزی نیاز دارند تا اینکه از ناسپاسیشان خشمگین باشیم. 

اگر به آدمهای دوروبرتان خوبی کردید و بدی دیدید و نتوانستید بگذرید و آزرده خاطر شدید بروید سراغ کسانی که نمیشناسید. ناشناس دست دیگرانرا بگیرید و کمک برسانید. 

یادتان نرود از سمی ها و آلود ه ها دور باشید تا جایی که میتوانید. 

دست از  خوب بودن برندارید،  خودتان را زیان کرده نبینید. سود شما جایی دیگر پس انداز  میشود و به سویتان  برمیگردد. 

پیش از خواب خودت را درآغوش بگیر و به یادبیاورچه اندازه دوست داشتنی هستی. 


همیشه به خودم می‌گویم اگر  همه دنیا بد کردند من دست از خو ب بودن برنمیدارم. 


باران که شدی مپرس این خانه کیست 

سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست 

باران که شدی پیاله  هارا نشمار 

جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست 


دست از دوست داشتن خودتان نکشید،  به خودتان روزی چند بار بگویید که دوستت دارم را. خودتان را شب به شب در آغوش بگیرید. دوستت دارمهای زیادی به خودمان بدهکاریم. 

امروز بلند یا زیر لب،  تو یا بیرون خانه،  سر کار یا زمان ورزش،  آشپزی یا هر کار دیگری بگویید "من خودم را دوست دارم و سزاروار بهترینها  هستم"


من همه شمارا ندید دوست دارم و برایتان از خداوند بهترینها  را میخواهم. 

الهی که هر چه خوبی در دنیاست پیش رویتان باشد همیشه. 

الهی آمین


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد