مالدیو

سلام به روی ماهتون،  شما بیایید بنویسید چیکار میکنید؟  

یک دوره پر کار داشتم و خدا بخواهد  کمی سرم خلوت میشود. یک پاکسازی  بدن نیاز دارم،  یک برنامه ۳ روزه آبمیوه دارم که ناهار و صبحانه  به خوبی انجام میشود ولی شبهای سرد را چه میشود کرد؟ 

الان هم یک کاسه آلبالو با نمک خوردم که شد شامم. ایشان هم شام نخورد! 

امروز که خانه ماندیم،  ۸ بیدار شدم و مدیتیشن انجام دادم. صبحانه را روبراه کردم. ناهار درست نکردم چون از دیروز قرمه سبزی داشتیم و دوستم هم دیشب کباب و جوجه آورد برامون. آشپزخانه را سامان دادم.   

ایشان فرشته را برد پیادهروی و من دوش گرفتم. دفترهایم را نوشتم و یکسری ماشین راروشن کردم و تنها برنج دم کردم. ایشان که آمد رفتیم سراغ باغچه ها. 

دیروز گل خریده بودیم،  خاک و کمپوست ریختیم و گلها را کاشتیم. چند ساعتی سرگرم بودیم. یاسها پر ازغنچه هستند و چشم براه بوسه بهارهستند که بریزندبیرون.

کارمان ۳ به پایان رسید. دست و پای کوچولوش را شستم از بس که توی خاکها چاله کند برامون.

۳.۵ ناهار خوردیم،  ایشان کمی فیلم تماشا کرد و من کتاب خواندم. چای با هل و گل سرخ دم کردم  و یک قوری هم ختمی. به پرنده ها غذا دادم و فرشته را بردم بیرون.  برگشتیم ایشان داشت با مادر و خواهرش حرف میزد. موهایم را خشک کردم و سشوار کشیدم و کمی با آنها حرف زدم. 

مادر ایشان خیلی پیر شده دلم برایش میسوزد. دوست داشت بیشتر حرف بزند ولی ایشان و خواهرش هردو خداحافظی کردند. 

یکروز نشستم و ایمیلهایم را پاکسازی کردم،  انصراف دادم از همه کرسهایی که داشتم. یکسری شماره ها را پاک کردم،  چمدان مامان اینها را باز کردم و خیلی چیزها بسته بندی کردم بدهم برود. چندین بسته پشت ماشینم هست که باید بدهم به سالوو. 

روزگار کرونایی دوباره داریم. ایشان هنوز سر کار میرود. 

دلم میخواهد بروم یک جایی که دریای آرام و گرم داشته باشد، شنهای آن سفید باشد و آبش مانند کریستال باشد.  انگشتانم درآب گرم و شن های سفیدش بگذارم و از ته دل نفس بکشم.آفتابش تنم را گرم کند. شنا کنم و کتاب  بخوانم. یک جای  خوب و زیبا و آرام،  جای خوبی مانند مالدیو! 

فردا صبح باید بروم بانک،  کلید خانه  را بگیرم،  یکسر بزنم ببینم چه کارهایی باید انجام بدهیم. کرفس،  سبزیجات،  زنجبیل،  زردچوبه تازه،  پرتقال،  سیب زمینی شیرین و سیب سبز بخرم برای آبگیری و همینطور توفو. "میسون جار"هم باید بخرم از اسپات لایت. آنلاین هم خرید دارم که باید انجام بدهم. کمی لوبیا و نخود نیاز دارم. یک روتختی و دو تا روبالشی بزرگ اروپایی و ملافه سفید توی کارت تارگت ( ببینید خوبه بخرم) نشستند تا من پولش را پرداخت کنم. به فکر خرید زودپز/آرامپز برقی هستم. 

برنامه روزم را هم مینویسم و هم توی تقویم موبایلم میزنم و برای هر کار زمان میگذارم. 

کارهای فردایم را مینویسم و باید یادم بماند میان این همه کار فردا باید شاد باشم،  فردا باید امیدوارتر باشم،  فردا باید پر از نور باش و سپاسگزار باشم. 

خدایا سپاسگزارم برای همه فرداهای خوبی  که در زندگیم خواهم دید. 

سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم. 

شمایی که از اینجا گذر میکنی  الهی فرداهایت پر از شادی و تتدرستی باشند.  

الهی آمین 

نظرات 4 + ارسال نظر
محدثه سه‌شنبه 7 مرداد 1399 ساعت 08:10

ایوا جان چه خوب که نوشتید... من که کلا همه چیزم روتین شده.. از صبح که بیدار میشم خسته ام کلا... سندروم پی ام اینم که همیشه با منه... رو تختی هم خوشم اومد ... همه خریدها مبارکت باشه و به سلامتی

سلام محدثه جان.
خسته نباشی گلم
گاهی اینجوری میشه
خریدمش

ساچی دوشنبه 6 مرداد 1399 ساعت 12:51

آره خوشکله... بخرش

خریدمش عزیزم

سهیلا دوشنبه 6 مرداد 1399 ساعت 12:25

ایوا جانم
روتختی رو دیدم خیلی خوشگله
در رابطه با زودپز هم خیلی موافقم من شش ماهه زودپز خریدم و واقعا راحت شدم بخر و مطمئنم لذتشو میبری

سهیلا جانم خریدمش
باید ببینم چه مارکی بهتره، چندکاره است خوبه برای من.

ترانه یکشنبه 5 مرداد 1399 ساعت 20:03 http://taraaaneh.blogsky.com

سلام. ایوا جان. روزهای من که بیشتر به پیاده روی ،کتاب خوندن، کتاب گوش دادن فیلم دیدن و تا حدی نونوایی میگذره.
اگر در دوران کورنایی بسر نمیبردیم میگفتم بیا clear water که یک شهریه توی فلوریدا. از سه طرفش اقیانوسه. ماسه ها سفیدن دریا آروم و گرمه شهر هم زیبا و آرومه. ولی الان فکر کنم باید به تخیلاتمون قانع باشیم.
چه زود منتظر بهار هستین. من فکر میکردم تازه زمستون شروع شده اونجا.
خرید روباشی و ملافه نو همیشه احساس خوبی بمن میده.
من اگر بجای شام آلبالوبا نمک بخورم مییرم از گرسنگی و ضعف.
مرسی از دعاهای خوبت. برای تو هم آرزوی شادی و سلامتی دارم.

سلام گلم، کارهای خوبی انجام میدهیاین کرونا هم سبب شد برای خودمان زمان بگذاریم و جور دیگری زندگی کنیم. من هم کتاب گویا را خیلی دوست دارم چون هم گوش میدهم و هم کارهایم را انجام میدهم.
دلم برای گرما و خورشید و دریا تنگ شده خیلی زیااااااد، چشمامون را ببندیم خودمان را جاهایی که دوست داریم ببینیم
ماه دوم زمستان هم داره به پایان میرسه ولی هوای شهر ما بیشتر سرده تا گرم. توی دل تابستون گاهی باید ژاکت بپوشیم.
ترانه جان رفتم همه را خریدم امروز، فردا همه را میکشم روی تختم
الهی همیشه شاد باشی و دلت آران باشه ترانه جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد