غمهایت را بتکان

دوشنبه خوب  از راه رسید. 

امروز ۸ بیدار شدم و ایشان اخمالو بود چون خوب نخوابیده بود! ایشان رفت سر کارو من هم توی تخت الکی دراز کشیدم با اینکه خیلی کار داشتم تا ساعت ۹.۵. هیچکاری نکردم تنها دراز کشیدم!! 

۹.۵ دوش گرفتم و چند تا تلفن زدم. یک شیشه بزرگ آب کرفس و فنل وسیب گرفته بودم را برداشتم که دیدم وکیل ایشان ساعت ۹.۱۵ ایمیل زده بود ندیده بودم که بهش زنگ زدم برای کاری که دنبال میکند.خوشبختانه همه چیز به خوبی پیش رفت. کارهای خودم را انجام دادم و رفتیم با فرشته کوچولو بیرون دوتایی. 

سرراه کلید آن خانه را گرفتم، با آقای چینی حرف زدم. پرسید اجاره  را به کس دیگری میسپارید که گفتم نه. راستی نسل جوان چینی ها قداشون بلندتر شده یا من اینجوری  فکر میکنم !!

خرید داشتم برای خانه بیشتر سبزیجات و میوه. رفتم دیدم روتختی را تارگت داره بنابراین دو تا روبالشی بزرگ و روتختی را خریدم با یک بالش وی شکل برای ایشان و دو تا بالش بزرگ،  دو تا کاسه چوبی، شیشه  دردار بزرگ، یک تشک و عروسک برای فرشته کوچولو. بردم توی ماشین گذاشتم و دوباره برگشتم. پرتقال تو سرخ،  سیب سبز،  کرفس،  فنل،  اسفناج،  کدو،  جعفری،  قارچ،  جوانه،  سیبزمینی شیرین و از سوپر هم خوراکی برای فرشته کوچولو،  اوت میل،  سس گوجه فرنگی،  خریدم. برای ایشان دو تا قطره گیاهی  برای بیخوابی و استرس گرفتم. رفتیم یک سر به آن یکی خانه زدم. همه چیز خوب بود و دستشون درد نکنه که به خوبی از خانه نگهداری کرده بودند. چند تا لیمو چیدم و درخت را ناز دادم و برگشتیم خانه.

تا رسیدم به پرنده ها غذا دادم و مرغهای ایشان را گذاشتم بپزند و برای خودم سیب زمینی شیرین بخار پز کردم و کمی سبزیجات شستم تا تفت بدهم و سالاد را درست کردم و کمی کینوا برای خودم درست کردم. غذای فرشته را پختم. چای دم کردم و  کنار چای هر شب یک قوری نعنا یا به لیمو یا گل گاو زبان و... دم میکنم. بماند که بیشتر خریدها را هم توی یخچال جا دادم و تازه زنگ زدم که برق خانه را هم وصل کنند همه توی یک ساعت! سطلها را بیرون گذاشتم و با  فرشته رفتیم پیاده روی و برگشتم  لوبیا و کدو و بروکلی یک تفتی دادم و نمک و آبلیمو ی تازه زدم. 

میز را هم چیدم؛  ایشان رسید چای خورد و کمی بعد هم شام. برایش  کمپوت گذاشتم روی میز چون معده درد دارد و چیزی نمیتواند بخورد. دیشب هم معده درد گرفت! خوب ایشان بیشتر  به داروی  شیمیایی باور دارد؛  من بیشتر به پیدا کردن ریشه روانی بیماری باور دارم. پشت هر بیماری یک الگوی ذهنی سالها ریشه دوانده است و تازه به دنبال درمان گیاهی و خام گیاه خواری هستم. 

یک سریال تو نت فلیکس  میبینم درباره ازدواج خانواده های هندیست. خیلی دوست دارم. من و ایشان هردو دوست هندی داریم و برایمان جالب است. یک چیز دیگر اینکه میتوانم واژه های فارسی را بین  گفتگوهاشون پیدا کنم. 

بگذریم راستی امشب دوستم زنگ زد که من دستم بند بود و نتوانستم جواب بدهم. همانی که میخواست بیایدپیش ما گفت پول هتل زیاده و میخواست با یک آقایی که نمیدانم کی بود بیاید خانه ما! از آن زمان باهاش حرف نزدم؛  همیشه کاری دارد زنگ  میزند! کرونا  هم که برنامه های دنیا و سفر دوستم را به هم ر یخت. 

دست آخر معده درد ایشان با یک استکان عرق نعنا آرام شد. 

شب ما هردو ۱۱.۵ خوابیدیم!

پیش از خواب  چشمهایم را میبندم و دعا میکنم برای هر که در یادم پدیدار میشود. 

خدایا سپاسگزارم برای هر دم زندگیم که همیشه بهترینها را به من داده ای. 


"تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا "


غمهایت را بتکان،  محکم تا بریزند پایین. 

شمایی که اینجا گذر میکنی  از خدا میخواهم  دغدغه  ای در دلت نباشد و هر شب آسوده بخوابی



نظرات 5 + ارسال نظر
خانم معلم پنج‌شنبه 9 مرداد 1399 ساعت 20:20

ممنون خانمی از توضیحات مفصلی که دادید.
الهی که شما و هیچ یک از مردم روی زمین به کرونا مبتلا نشن و به زودی ریشه کن بشه این لعنتی.

خواهش میکنم.
الهی حال دنیا و مردمانش خوب باشد

taraaaneh پنج‌شنبه 9 مرداد 1399 ساعت 02:16 http://taraaaneh.blogsky.com

ایوا جان پاپی منهم با ورزش میانه ای نداشت. یعنی میدید من دارم نرمش میکنم از دور میدوید وسعی میکرد مانعم بشه. دویدن که دیگه هیچی..
من ازوارمر سررشته ای ندارم اصلا نمیدونم چه استفاده ای داره. ولی هردوش خوبه هرچند من نقره ای رو ترجیح میدم چون به آشپزخونه ام بیشتر میاد.
راستی فرشته کوچولو از چه نژادی هست؟ دوست دارم بتونم تصورش کنم.

ترانه جانم خاطره های خوبی این فرشته ها به یادگار میگذارندوارمر را برای قوری چای و دمنوش روی میز میگذارم. من اکر صد سال پیش دنیا آمده بودم از آنها بودم که سماورم همیشه به راه بودنقره ای دو تا دارم و همان را استفاده میکنم. پودله فسقلی چه جور عکسش را برات بفرستم

سهیلا چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 07:29

❤️❤️❤️

taraaaneh چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 00:35 http://taraaaneh.blogsky.com

ایوا جان من وقتی نوشته هات رو میخونم همیشه تو و خونه ات رو توی ذهنم اینطوری تجسم میکنم. خونه ات بزرگ و روشنه و دورتادورش پنجره است و از پشت شیشه ها باغچه های از گل پر گل پیداست. وسایل خونه بیشتر رنگشون روشنه. توی خونه گلدون گل طبیعی هست. بعد موهات بلند و تیره رنگه و معمولا لباس سفید پوشیدی یا روشن. مثلا تی شرت یا پیراهن سفید با شلوار جین. البته فرشته کوچولو رو هم بصورت یک سگ سفید پشمالو تجسم میکنم.
راستی یادته نگران بودی به دوستت که میخواست با اون آقا بیاد خونه تون چی بگی که بهش بر نخوره. ظاهرا پیدا شدن کرونا همه نقشه ها رو بهم ریخت. یعنی آدم از فرداش خبر نداره واقعا.
مواظب خودت باش.

ترانه جان خونم بزرک و پر نوره و دورتا دورش پنجره است. بیشتر درختچه دارم تا گل. ساختمان یکی دو پله از حیاط بالاتره که نوک گلهام پیداست! توی خانه ۹ تا گلدان دارم. بیشتر وسایل خانه رنگهاش روشنه، تنها تیاتر رومه که قهوه ای و آجریه. ملافه و روبالشی سفید، حوله سفید، جلو دری ها سفید، کابینت آشپزخانه سفیده که اگر لک برداشت زود بسابم و بشورمش
موهام تا روی شانمه و balayage قهوه ایه. رنگ لباسم به مود روزم بستگی دارد.تلاش میکنم هر روز یکی از رنگهای رنگین‌کمان را بپوشم یا اگر مشکی پوشیدم ژاکتم یا تاپم رنگی باشد. شلوار جین اگر نرم و کشی باشد میپوشم توی خانه اگرنه شلوار یوگا یا کتان نرم. تابستانها هم یوگی طوری یا پیراهن خالخالی یا گلدار ریز و یا تیشرت و شلوارک. فرشته کوچولو درست یک پشمالو سفیده
ترانه جان بیشتر نگران این بودم که آن آقا کی هست که دارد میاد و من به همسرم چی باید بگم که چرا با شوهرش نیامده و با عمو آمده!
کرونا دنیا رابه هم ریخت. شما هم از خودت خوب نگهداری کن بانو

خانم معلم چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 00:09

سلام ایوا خانم خوبید؟ ببخشید یه سوال از روی کنجکاوی داشتم ما تو ایران خریدهایی که از بیرون داریم حسابی میشوییم و ضدعفونی می کنیم شما هم این کارو می کنید؟
میشه راه های مراقبت در برابر کرونا رو که اونجا دارید به ما بگید؟ ممنون میشم.

سلام خانم معلم شما خوبی؟
من که خوبم
تنها همان فاصله ۱.۵ متری و ماسک و شستن دستها را توصیه میکنند. چیزی درباره شستن خریدها نمیگویند، اینها دستشان را بشورند ما شانس آوردیم. چون دیدم از دستشویی بیرون میان و نمیشورند
یکبار توی میوه فروشی یکی به خانمی که سیبها را تست میکرد گفت دست نزن به همشون مگه از کرونا چیزی نشنیدی. ما اینها را میخوریم!! نمیشورند میوه هارا، یا سالاد توی بسته بندی میخرند همینجوری میریزند توی ظرف بسته توت فرنگی را باز میکنند میدهند دست بچه و توکل به خدا. پستانک بچه روی زمین میافته مادر می‌گذاره توی دهان خودش و توی دهان بچه! زیاد مانند ما سخت نمیگیرند.
من همیشه خریدهامو میشورم با آب گرم و اونهایی که بسته بندی در میارم از بسته بندی چو ن توی کارخانه بسته بندی شده. من دوره پیش کرونا همه را با الکل پاک میکردم و میشستم و...
الان برگشتم به شستشو با آب دوباره و تنها ماسک میزنم و دستامو ضدعفونی میکنم تند تند اگر بیرون بروم. دستکش هم دست نمیکنم که باید بکنم.
بهترین کار توی خانه ماندنه اگر بتوانیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد